Sunday, June 11, 2006

چهره رهبر

چهرۀ چون کون رهبر هر که ديد
حسن الله و پيمبر را در آئينه ديد

منع شک و عقل و پرسيدن چو شد بنيان دين
جز جهالت امتی نادان از آن ايمان نچيد

باور خونين خر از هر حقيقت برتر است
خر به "اقرب! " هم عرب گرديد و هم ناديده ديد

گر ز شک است و ز پرسش باروَر دار خرد
خر ز پُمپ کير رحمان چون صنوبر شد رشيد

بر نمی تابد خدای خر شراکت را و شرک
بی رقابت ميتوان تپاله اش چون زر خريد

هرکجا اين شرّ ِانور تخم توحيدی فکند
شيخ و شاه و شحنه و داروغه از آن خوشه چيد

مذهب اسلام تسليم است و خر پروردن است
کس در اين مذهب به جز احشام و چوپانان نديد

همت عالی مدار از خر طلب، خر بنده است
از الاغان جز تفخر بر خريت کس نديد

با چماق دين ِخوف و وحشت و آئين زور
در کجا جز چاکر و اوباش الله آفريد

هر که باور کرد مُفت ِ شيخ و شد مرعوب رب
خايۀ رب خورد و از خوف خدا خاگينه ريد