Saturday, May 20, 2006

مسلمانی


زير بار باورت گشتی تو در امت فسيل
خوش به حالت گر شود روزی زخر پيدا فسيل

خانۀ بالای خود را تا تو دادی دست رب
نيست کونت را حريف حتی بيل اردبيل

چون خوری هر ریدۀ رب را تو چون خرمای تر
ميزنند جمعی ملک بر رطب رب زنجبيل

گرچه الله تو را موری نمی گيرد به کير
می چـسی تکبير گويان با تفخر همچو فيل

کون خود را پيشکش چون ميکنی در هر نماز
لشکری کـير ملک را ميکنی بر خود گسيل

بر قد و قدر تو و قبر پيمبر اهل دل
چون بشـاشند می برد آن شاششان رونق ز نيل

آنچنان آباد گردد باغ اوهام تو زان
تا که از يادت رود حور و بهشت و سلسبيل

0 Comments:

Post a Comment

<< Home